و من صدای لرزان زنی که خیال خیس می بافد !
آنقدر خیس که باران هم خیس می شود
خیلی قبل تر ها من سیب های کال را هم می چیدم
و با لذت به تماشا می بردم
اما حالا که وقت چیدن سیب آمده و دستی از شاخه بیرون زده
سبدِ خاطره ام گم شده
همین حوالی زیر درخت انار به سی رسیده ام
از بس که انار ها دیر رسیده اند !
من گله ای اما ندارم حتی از انارهایی که خیلی سبز ترک برداشته اند
و فرصتی برای خیال بافتن من هم باقی نمی گزارند ....